بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 144838
کل یادداشتها ها : 107
پنجره های مه گرفته
یادآور نبودن تو هستند
آن روز که در تنهائی ام تو را صدا کردم
آن روز که همه ی لحظات عشق را در تو یافتم
آن روز که خویشی نداشتم جز غربت خودم
آن روز که آخرین همسفرم تو بودی و بس
آن روز که گریه ام هیچ بود و خنده ام هیچ
آن روز که فریادهایم در سکوت سرد تو خفه شد
آن روز که من درشعاع آفتاب پائیزی تو را گم کردم
ولی
دل می داند
جان می داند
با همه ی نبودنهایت
تو را
تنها تو را دوست دارم