سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفتر شعر یک جوان
نوشته شده در تاریخ 86/11/10 ساعت 6:30 ع توسط محمد جعفر مهدیان


توی سرزمین آبی چشات

می کشم عکس قناری دلو

می نویسم که تو عاشقی

ولی

من در به در و قربونی تو

می گم تو این دشت خیال آرزویی

من فقط قلب پر آوازه میخوام

از شرر های نگاه ناز تو

یه سبد از گلهای آلاله می خوام

می خوام اینجا بشینم کنار تو

ببینم سیرت پاک و عزیزتو

پشت اون پرده ای که رو قلبته

بِچِشَم آروم آروم مرامتو

می خوام از روزی بگم که اومدی

باز میخوام بشنوم اون سلامتو

بشینی کنار من

با عشوه هات

باز با طعنه بگی سلامتو

باز می خوام سر بذارم رو شونه هات

گوش بدم باز به اون صدای ناز

اشک های شادی که از چشات میاد

پاک کنی با دست های پر ادعات

دوست دارم دست گرمتو

بکشی آروم رو گونه هام

با طنینی که بشینه بر دلم

دَرِ گوشم بگی تموم میشه غصه هات

دوست دارم روز تولدم  رو

که بیاری شاخه مهر و وفا

بدی دست مو

بکشی عکس منو

با قلم روی درخت عشق و وفا

نکنه روزی بیاد و یادت بره

عزیزی تنها و غریب داری

از همون زبان پر مهر و وفا

بشنوم که دیگه دوستم نداری

نه

.

.

نه نمیشه باورم عزیز من

اینطوری یادت بره اسم منو

از خدا می خوام همیشه اسم منو

بذاره به یاد تو

 دوست دارم بازم بیای کنار من

بگیری مثل اجل

جان منو

وقتی قهرم با تموم زندگی

بکشی با خنده هات ناز منو

نیاد اون روزی که دیگه

اشک تو

بریزه به خاطر بدی هام

عزیز مهربان من

قسم به نام پاک تو

همیشه دوسِت دارم با شِکوِهات!!!!!!!

 







  پیام رسان 

+ عید سعید فطر رو به همه دوستان گرامی تبریک میگم

+ چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ