بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 39
کل بازدید : 144213
کل یادداشتها ها : 107
زمانى که کسى تو را ترک مى کند زمان گریستن است ، زمانى که مى فهمى تنها هستى تو تنها کسى هستى تنها کسى هستى که گریه خواهى کرد، وقتى که قلبت را مى شکنند زمان گریستن است. کنار غم نشسته ام و دل به روزهاى رفته بسته ام. کنار درد مانده ام چه تلخ و چه جان گداز است، اکنون که در گذر زمان ایستاده ام وآهنگ حزن انگیز جدایى درونم را مملوء از غم ساخته،بگذار گریه کنم.
بگذار یکبار دیگر آواى درون خسته ام را در شفافیت حباب اشکم در گلبرگ دوستی نشانم و حقیقت را در شبنم نگاهت بیفشانم. بار دیگر نگاهى به طبیعت انداختم ولى مثل همیشه چیزى و جز غم و اندوه و حسرت و جدایى نیافتم.
باز پاییز است. باز این دل از غمى دیرینه لبریز است. باز مى لرزد به خود شاخه هاى بید سرگردان. باز میریزد بر چهره ام باران ایمان.
خداوندا!پریشانم ،باز مى بینم که بیتابانه گریانم. باز پاییز است باز روز غم است. باز پاییز است و هنگام جدایى ها باز پاییز است و مرگ آشنایى ها.
آیا این تقدیر است که مى گرید به حال ما یا مائیم که مى خندیم به
(سرنوشت)
از زندگی فهمیدم که به هرنگاهی دل نبندم زیرا همه نگاها پیام آور عشق نیستند همه نگاها معنی دوست داشتن نمی دهند وهمه نگاها بی ریا نیستند
دوستت دارم ای نازنینم