بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 144187
کل یادداشتها ها : 107
توی سرزمین آبی چشات
می کشم عکس قناری دلو
می نویسم که تو عاشقی
ولی
من در به در و قربونی تو
می گم تو این دشت خیال آرزویی
من فقط قلب پر آوازه میخوام
از شرر های نگاه ناز تو
یه سبد از گلهای آلاله می خوام
می خوام اینجا بشینم کنار تو
ببینم سیرت پاک و عزیزتو
پشت اون پرده ای که رو قلبته
بِچِشَم آروم آروم مرامتو
می خوام از روزی بگم که اومدی
باز میخوام بشنوم اون سلامتو
بشینی کنار من
با عشوه هات
باز با طعنه بگی سلامتو
باز می خوام سر بذارم رو شونه هات
گوش بدم باز به اون صدای ناز
اشک های شادی که از چشات میاد
پاک کنی با دست های پر ادعات
دوست دارم دست گرمتو
بکشی آروم رو گونه هام
با طنینی که بشینه بر دلم
دَرِ گوشم بگی تموم میشه غصه هات
دوست دارم روز تولدم رو
که بیاری شاخه مهر و وفا
بدی دست مو
بکشی عکس منو
با قلم روی درخت عشق و وفا
نکنه روزی بیاد و یادت بره
عزیزی تنها و غریب داری
از همون زبان پر مهر و وفا
بشنوم که دیگه دوستم نداری
نه
.
.
نه نمیشه باورم عزیز من
اینطوری یادت بره اسم منو
از خدا می خوام همیشه اسم منو
بذاره به یاد تو
دوست دارم بازم بیای کنار من
بگیری مثل اجل
جان منو
وقتی قهرم با تموم زندگی
بکشی با خنده هات ناز منو
نیاد اون روزی که دیگه
اشک تو
بریزه به خاطر بدی هام
عزیز مهربان من
قسم به نام پاک تو
همیشه دوسِت دارم با شِکوِهات!!!!!!!
من خودم، عشقو شناختم
بذر عاشقی رو کاشتم
باغبون خوابش میومد
رفتم و گلها رو دزدکی دیدم
وقتی دل گفت از عاشقی
رنگمو بدجوری باختم
سر به روی زانوان عاشقی
چون تو گذاشتم
حالا این چه یاری بود
که چنین آوارم کرد
رفت از اینجا یه دیاری
با غماش دیونم کرد
وقتی من یادش می کنم
دلم از غمش می گیره
می دونم از ته دل بود
که چنین بی تاب می خونه
در باورم نیست خدایا
که روزی یاری داشتم
می نشستم پیش یارم
از حقیقت گله ای داشتم
ساقیم جز تو نبودی
قدح و باده ای داشتم
می از آن باده می خوردم
دلی بی شِکوه ای داشتم
ولی حالا که نشستم
می بینم همش یه خوابه
شاید اینجا در کنارم بودی
اما
قدحم پر از سرابه
روزگاری می نابی
از چشات
برام می ریختی
با نگاه ارغوانیت
لبم رو می بستی
ولی امروز
می نابت
فقط از اشک
چشامه
چون به فردا نگرم
زندگی فقط یه خوابه
خوابی که عمق وجودش
مثه سنگینیه درده
وقتی اشکتو می بینم
می دونی برام چه سخته؟
بیا باز تو خواب و رویام
بریم دشت گلها
روی تخت آرزوها
پشت حقایق
باز از اون جام بلورت
می بده دستم
اگر این جامو شکستم
تو بدان که باز مستم
اگر امروز به پایت
سر به سجده باز کردم
در کنار خانه ات
من بخدا طواف کردم
پذیرا باش از این دل عاشق من
تو رهین رحمتم کن
من که برده حلقه به گوشتم
به خدا بده جوابم