سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفتر شعر یک جوان
نوشته شده در تاریخ 89/6/2 ساعت 10:29 ص توسط محمد جعفر مهدیان


 

 

من به هم صحبتیِ آینه عادت دارم

مثلِ جاری شدنِ چشمه اصالت دارم

ازتب آلوده ترین قلّه یِ عشق آمده ام

من که با چشمه یِ خورشید رقابت دارم

مثلِ آتشکده ای پشتِ غبارِ تاریخ

 با تبِ آتشِ زرتشت قرابت دارم

 گرچه آلوده یِ دنیایِ فریبم، امّا

سینه ای پاک به پهنایِ صداقت دارم

وقتی ازچهچهه یِ چلچله ها سرشارم

به غزل گریه ی احساس چه حاجت دارم

آن قدر از«تپشِ پنجره ها» سرشارم

که نگاهی به بلندایِ نجابت دارم

دست هایِ من اگر عاطفه رامی فهمند

با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم

 

 

 







  پیام رسان 

+ عید سعید فطر رو به همه دوستان گرامی تبریک میگم

+ چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ