سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفتر شعر یک جوان
نوشته شده در تاریخ 89/3/25 ساعت 9:40 ص توسط محمد جعفر مهدیان


دیشب رویایم را تر کردی

 

روی عضلات درخت کهنسال پشت پنجره نشسته بودی و


لبخندت تنگ تنهایی را ترک داد


از لمس حضورت آنقدر لبریز شدم که یادم رفت

 

چقدر مانده تا پرنده شدن


با دل به زمین خوردم و دوباره شکستم در سکوت


جاری اشک مسیر همیشگی اش را روی گونه ی احساسم خراشید


سبزترین نگاهت مرا در آغوش فشرد و رویا تمام شد


دوباره من بودم و واژه های بی تویی

 







  پیام رسان 

+ عید سعید فطر رو به همه دوستان گرامی تبریک میگم

+ چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ