سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دفتر شعر یک جوان
نوشته شده در تاریخ 86/1/28 ساعت 7:44 ع توسط محمد جعفر مهدیان


من وتاریکی و رویا
من تنها. من تنها
من از تو تا ابد دور
من و درد حرفای زور

منم اون دلی که پاک شد
واسه تو یه سینه چاک شد
دلی که چشات اونو روند
عشقی که اسیر شب موند
حالا اینجا منو گیتار
کلبه عاشقی غم بار
فکر وذهنم دیدن تو
یا تو شب رسیدن تو
شب ودیدی تا به حالا ؟
از ستاره پره اینجا
ماه وگیتار وستاره
شب فقط تو رو نداره
نمی تونم باشم اینجا
می زارم میرم از اینجا
من تو رو می خوام نه ماهو
نه ستاره های راهو
یه ورق کاغذ و گیتار
بغضای شکسته بسیار
میرم اونجا که شبی نیست
دل اسیر نیست و تبی نیست
شب ومی سپارم به فردا
دیگه می مونم همونجا...

 

 







  پیام رسان 

+ عید سعید فطر رو به همه دوستان گرامی تبریک میگم

+ چه موهبت بزرگیست دوست داشتن وقتی بر پیشخوان قلبت می نشیند و سکوت می کند وقتی تمام ایده آل هایت رنگ می بازند و استدلال هایت به گل می نشینند درست در لحظاتی این چنین حادث می شود و تو را از تو می گیرد هم از این روست که دوستت دارم!







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ